دلنشین! ای غم دلواپسیت بر کمرم من از آنی که تو پنداشتهای خسته ترم عمر من کمتر از آن است که باور بکنم که تو یک روز بخواهی بروی از نظرم راه برگشت کجا؟ لمس کن این فاجعه را بی تو هر لحظه، پلی میشکند پشت سرم باز هم کشته و بازندهی این جنگ منم که تو با لشکر چشمانت و من یک نفرم ! دل به دریای جنون میدهی و میگذری دل به دریای جنون میدهم و میگذرم آه دیوانه!، تو آن سوی جهان هم بروی من به چشمان تو از پلک تو نزدیکترم محسن نظری
اشتراک گذاری در تلگرام
دلبر زیبایی و بس دلربایی میکنی نازنین با ناز خود ما را هوایی میکنی غرق در دریای چشمان توام ای نازنین! خوش در این دریای زیبا ناخدایی میکنی در گلستان پر از گلهای رنگارنگ و شاد چون گل نازی به بستان خودنمایی میکنی عطر گلهای بهاری داری و با عطر خوش این دل دیوانه را آخر هوایی میکنی با ترنمهای دلکش در دل بستان گل با هزارِ مستِ عاشق هم نوایی میکنی شب چو میآیی به رویایم تو با آغوش باز بر شب تاریک دل چون مَه، خدایی میکنی
اشتراک گذاری در تلگرام
ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهی وین زمزمه شبانه از توست من انده خویش را ندانم این گریه بی بهانه از توست ای آتش جان پاکبازان در خرمن من زبانه از توست افسون شده تو را زبان نیست ور هست همه فسانه از توست کشتی مرا چه بیم دریا؟ طوفان ز تو و کرانه از توست گر باده دهی و گرنه ، غم نیست مست از تو ، شرابخانه از توست می را چه اثر به پیش چشمت؟ کاین مستی شادمانه از توست پیش تو چه توسنی کند عقل؟ رام است که تازیانه از توست من
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت